سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوست داشتن اولیای خداوند متعال، واجب است . همچنین، دشمنی با دشمنان خدا و بیزاری از آنان وپیشوایانشان، واجب است . [امام رضا علیه السلام]
 
جمعه 87 آذر 22 , ساعت 7:46 صبح

                         

                             باران بهانه ی بود که تو تا انتهای کوچه زیر چتر من بیایی


پیش از علیات بدر بود با شهید سعیدی در سنگر طرح و عملیات تیپ امام حسن(ع) نشسته بودیم و به نوار کاستی که پیش از این توسط  فرمانده گردانی از لشکر امام حسین(ع) بنام "شهید اسدی" ضبط شده بود گوش می دادیم.


این نوار مراحل مختلف عملیات را ضبط نموده بود. ابتدای نوار از آغاز عملیات حکایت داشت ، فضایی آرام  توام با صدای پای رزمندگان اسلام.

 اواسط نوار تداعی آغاز درگیری با دشمن ؛ همراه با صدای شلیک اسلحه های سبک و سنگین و هر از گاهی انفجاری مهیب بود .


این نوار بخوبی زحمات فرمانده گردان شهید را در خود جای داده بود.

 او با لهجه زیبای اصفهانی نیروهای گردانش را برای ادامه تصرف خط دشمن به جلو دعوت می کرد: اخوی برو جلو ، آرپی جی زن ، آرپی جی زن، آقا مال کدوم گردانی ، برو جلو ، برادرا امام زمان پشت و پناهتون ،اخوی سنگر هارو پاکسازی کنید و.....


در بحبوحه پاکسازی و ادامه تصرف خط دشمن یکی از نیروهای بعثی متوجه نقش او در عملیات شده  و او را از ناحیه قلب ، هدف قرار می دهد.
شهید اسدی بیکباره روی زمین می افتد و در ادامه این جملات را زمزمه می کند: بکشش ، اونجاست ، یا ابا عبدالله ، یا حسین ، خدایا منو ببخش و...


 در همین اثنا  به یکی از نیروهای گردان سفارش می کند که ضبط صوت من را پس از شهادتم به عقب ببرید. این نوار تا نفس های آخر این شهید عزیز را ضبط می کند.

 

نوار که تمام شد سکوتی سنگین فضای سنگر را پر کرده بود. بیکباره صدای غمگین شهید سعیدی همراه این دعا در سنگر پیچید : "خدایا ترا به حق فاطمه زهرا دراین عملیات مرا هم شهید کن".
چه زیبا بود دعایی که با قسم به مادری عزیز همراه بود.  زهرایی که نامش در سر بند ها میدرخشید و در هنگام شهادت ورد زبان رزمندگان اسلام بود.
آری عزیزان دعای این شهید عزیز در روز دوم عملیات بدر به اجابت رسید

باشد که دستگیری او در سرای وانفسا ما را هم به سر منزل واقعی رهنمون گرداند.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ